آدمی بایددریابد که هرچه خوشی وخنده وشادی، وهمچنین هرچه ناخوشی وغم و درد و ترس دراوهست ، از خود اوزایده می شود.( بقراط )
همه ما می دانیم که بزرگترین موهبت زندگیمان سلامتی است و بدون تندرستی همه چیز معنای خود را از دست می دهد . اگر سلامت باشیم ، سایر موهبتها نیز افزایش می یابد . شیوه تفکراتمان بر وضع سلامتمان تاثیر مستقیم دارد . مطالعات و بررسیهای روان تنی ، تاثیر نیرومند ذهن بر جسم رانشان می دهند . میزان آرامش و تندرستی و وفور نعمتی که تجربه می کنیم ، میزان توانگریمان را نشان می دهد . اندیشه توانگرانه ، یعنی اندیشه ی پیروزمندانه و هماهنگ و متعالی. صاحب اندیشه توانگر می داند چگونه خود را از شر خصومت و نفرت و انزجار و هیجانات و عواطف بر انگیخته ، برهاند . آن کس که اندیشه توانگر دارد خواهان اندیشه ای متعادل و بهنجار است.هرگونه عدم سلامت نشانه ی نوعی ناهماهنگی ذهنی است . اندیشه توانگرانه به صورت اندیشه هماهنگ متجلی می شود و به ایجاد هماهنگی جسمی و ایجاد روابط کمک می کند . پرخاش ، ستیزه ، مشاجره و آشفتگی های روزانه ، در وضع سلامت انسان منعکس می شود . تن آدمی ابزاری بسیار حساس است و نسبت به اندیشه ها و عواطف و کلامی که از طریق آن بیان می شود یا نسبت به ان ابراز می شود تغییر پذیر است . این حقیقت که اندیشه ها و احساسهای آدمی بر تن و جسم او تاثیر می گذارند ، کشف تازه ای نیست . بابلیان برای درمان سرطان نه تنها از سنگهای عجیب معادن بهره می بردند ، بلکه در علوم روان تنی و فنون گوناگون ذهنی و هیپنوتیزم نیز تخصص داشتند . طبیبان و ساحران شفا دهنده ی فرهنگهای بدوی در یافته بودند که برای مداوای بیمارانشان باید گرایشهای ذهتی آنان را عوض کنند ، از این رو برای جلب توجه بیمارانشان نقاب به چهره می زدند و ورد می خواندند و می رقصیدند و دست به هزار کار دیگر می زدند که امروزه به چشم ما عجیب به نظر می آید . آنها معتقد بودند که اگر جویندگان شفا به مشکل خود نیندیشند و حواسشان به جای دیگر معطوف شود ، زود تر شفا می یابند .
اگر کامیابی و توانگری را حق مسلم و الهی خود بدانید ، سالم و تندرست می شوید . اندیشه توانگرانه ای که پیروزی را مد نظر قرار بدهد ، تمامی هستی انسان را می پروراند و از موهبتهای تازه و بیکران سرشار می سازد . مدام در پیرامون خود می بینیم که اگر بخواهیم سلامت بمانیم یا سلامت خود را بازیابیم ، باید از هیجانات منفی خود کم کنیم و آنها را از بین ببریم . اخیراً سرطان را مرض نفرت و انزجار خوانده اند ، معمولاً کسانی که دچار آن می شوند ، نفرتها و انزجارهایشان را پنهان می کنند و از این رو ما متوجه نمی شویم که بیماران سرطانی کدام رنج و عذاب عاطفی را تحمل کرده اند .
اگر رابطه تان باکسی نا هماهنگ است ، اگر در گذشته تجربه ای تلخ برایتان پیش آمده و دل شما هنوز نسبت به بعضی اشخاص از کینه و نفرت لبریز است ، اگرسعادتی که حق مسلم شما بوده از دستتان ربوده اند ، اگر به یاد آوردن دوران کودکی یا تجربه های خانوادگی غم عالم را به دلتان می اندازد ، همه را می توان با دلایل بشری و به هزار طریق توجیه کرد ، اما با این توجیهات و با چسباندن احساسات و هیجانات منفی حاصل از یاد آوری آنها تنها ، تندرستی و توانگری و شادکامی خود را به خطر می اندازید و نابود می کنید . سعی کنید هر چیزی یا هر کسی یا هر خاطره ای را که باعث آزارتان می شود، ببخشید و برای همیشه از خاطر خود دور کنید توصیه می کنم تمام خاطرات بد را بنویسد و آنها را بسوزانید ، اسم افرادی که باعث نفرت در شما شده اند روی کاغذ بنویسید و هر چه دوست دارید رو در رو به او بگویید بر روی کاغذ بیاورید و بعد آن را بسوزانید ، شاید نسبت به اثرات آن خود آگاه نباشید اما ذهن نیمه هشیارتان که خزانه احساست و عواطف و خاطرات شماست ، از آن آگاه است . به محض آغاز عفو و بخشایش ، ذهن نیمه هشیار سرشار از رهایی و شفا می شود و به شما پاسخ مثبت می دهد .
برای رسیدن به سلامت خود و دیگران سعی کنید از قانون تخیل استفاده کنید ، همیشه خودتان و دیگران را سرشار از سلامتی و نیروی جوانی تصور کتید و مطمئن باشید که تخیل در امر شفا و سلامت بسیار موثر است و این جمله تاکیدی را همواره بگویید :
(( من فرزند تابناک پروردگارم ، ذهن و تن و امورم هم اکنون تابناکی او را عیان و بیان می کند . ))
سلامت و توانگر باشید